گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 109

سلام عشقدونه داریم روزهای گرم تابستون رو می گذرونیم ولی خداروشکر مثل پارسال برق ها قطع نمیشه،من عصرها اکثرا فروشگاه هستم و کلاسهاتو با بابا میری یکم تیر تولد بابامرتضی بود که با بچه ها نقشه کشیدیم و سورپرایزش کردیم رفته بودیم کارنامه بگیریم و وقتی معلمتونو بغل کردی من گریه ام گرفت،آخه دیگه این مدرسه نمیری وفقط تا پایه سوم داشت یه جمعه رفتیم آبشار میلاش سمت رحیم آباد یه خونه تکونی حسابی هم داشتم تو این ماه که دکور اتاقتو عوض کردیم و موکتشم در آوردیم و خیلی دلباز شده قبل تغییر دکور،دوباره مثل پارسال اتاق پرو درست کرده بودی بعد تغییر دکور ثبت نام تو مدرسه ی جدید...
28 تير 1401

ماه نگار 108 و تولد 9 سالگی

سلام عشقدونه تووووولدت مبارک،آرزو میکنم خدا هر چی که خیره سر راهت قرار بده،اینو بدون که مامان و بابا بهت افتخار میکنن و همیشه هم به خودت این حرفو میگیم،ممنونم که انقدر همراه و هم قدم ما هستی،ما تمام تلاشمونو می کنیم تا تو شاد باشی تولد 9 سالگی رو با یک هفته تاخییر گرفتیم و مهمونهامون مثل پارسال،آیلین ودینا و نورا و آرنیکا و دایانا و مامانهاشون بودن و مامان جون و باباجون هم اومده بودن لباست مثل همیشه هنر خاله ماریا وکیک هم مثل پارسال هنر خاله نسیم اولین نفر دایانا بود که اومد وسط و باهات رقصید قربون خنده هات عشقدونه ...
5 تير 1401
1